تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5015
بازدید دیروز : 54546
بازدید هفته : 212225
بازدید ماه : 632835
بازدید کل : 2242033
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 1 / 6 / 1394

حالا كه تو نحو خوانده‏اى بگو ببينم: در پاسخ آن مسئله زنبوريه بايد اذا هو هى بخوانيم يا اذا هو اياها؟ همان مسئله‏اى كه سيبويه را به ديار عدم فرستاد.

اگر در اين مورد هم كشتيبان پاسخ صحيحى مى‏داد و مى‏گفت: بايد اذا هو هى بخوانيم چنان كه در قرآن مجيد آمده است: فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى‏ مرد نحوى توانائى ديدن وجود كشتيبان را به كلى از دست مى‏داد و پيش از آن كه در گرداب مهلكى كه فضا و دريا براى او تهيه ديده بود دست از جان بشويد خود را به دريا مى‏انداخت و از شكنجه ديدن قيافه كشتيبان كه به خوبى «هستى خود» را اثبات كرده بود راحت مى‏گشت!

آرى قانون نحس خودپرستى همين است كه به ابراز هستى خويشتن قناعت نمى‏ورزد و نمى‏گويد: من نحو خوانده‏ام پس هستم، كه هيچ منافاتى با اين ندارد كه كشتيبان هم بگويد: من كشتى مى‏رانم پس هستم، و آن يكى بيل مى‏زند پس هست، و آن ديگرى هم به وسيله علم و معرفت آيات الهى را در اين دنيا مى‏خواند پس او هم موجود است.

ولى چنان كه بر همه روشن است در آن هنگام كه يكى از وسائل زندگى جاى هدف اعلاى «حيات معقول» آدمى را بگيرد شناخت اين كه ضرب در جمله ضرب زيد عمر فعل ماضى مفرد و مذكر و غايب و زيد فاعل و عمر و مفعول آن است، تفسير عالم هستى را به عهده مى‏گيرد و براى حيات آدمى معنا مى‏بخشد. كشتيبان از شنيدن اين بانگ دلخراش كه چون نحو نخوانده‏اى پس نيم عمرت بر فناست ضربه شديدى خورد، زيرا تا آن روز چنين جمله‏اى را نه از عقل و وجدانش شنيده بود و نه از پيامبران الهى و اوصياء و اوليا چنين هدفى براى حيات سراغ گرفته بود، و نه از قوانين عالم وجود كه هستى او را در خود جاى داده و در آهنگ بزرگى كه در آن قوانين نواخته مى‏شود شركت داده‏اند.

ضربه‏اى كه بر كشتيبان خورده بود، شكننده و يأس‏آور بود در نتيجه- دل شكسته گشت كشتيبان زتاب شگفتا! نكند اين مرد نحوى راست مى‏گويد كه چون من نحو نخوانده‏ام نيمى از عمرم بر باد فنا رفته است؟ اما اين يك انديشه باطل است كه ذهنم را در اين پهنه اقيانوس به خود مشغول داشته است زيرا براى اعلان بطلان و فناى يك لحظه از زندگى كه جلوه‏گاه عظمت خداوندى است، ندائى از وجدان و عقل و منطقى بالاتر از منطقى اين مرد نحوى مورد نياز است مردى كه همه هستى و عظمت‏ها و قوانين و ارزش‏ها و هدف اعلاى آن را در تنظيم قالب‏هاى قراردادى الفاظ مى‏جويد و نمى‏داند كه:

او چو خود را در سخن آغشته است

از حكايت او حكايت گشته است.

ججضربه «نيم عمر تو شد بر فنا» كه نحوى بر او وارد كرده و دل او را شكسته بود لحظاتى چند كشتيبان را در خود فرو برد، و او جز سكوت در برابر امواج طوفانى آن خود پرست چاره‏اى نديد، چونان سكوت و آرامشى كه وى همواره مى‏بايست در برابر امواج طوفانى دريا از خود نشان دهد دريغا! كه طوفان دريا جسم آدمى را به بازى مى‏گيرد، ولى طوفان درون خود پرستان ارواح انسان‏ها را شكنجه مى‏دهد، او مى‏توانست پاسخى قانع كننده به مرد نحوى بگويد ليك ضربه سئوال تندتر از آن بود كه با گفتگو منتفى گردد. ليك آن دم گشت خاموش از جواب و به جاى مرد نحوى خويشتن را مخاطب قرار داد كه‏

بنشينم و صبر پيش گيرم

دنباله كار خويش گيرم ‏

وانگهى اگر من در اينجا براى خاموش كردن شعله‏هاى آتش خودپرستى اين مرد حقير و كوته‏بين به نزاع و جدال بپردازم و او را به خطائى كه در اثبات هستى خود و نفى هستى ديگران مرتكب شده است آگاه سازم، شايد كشتى زمام از دست من بربايد و در نتيجه اين مناقشه و بگو مگو كه به بركت «نحو خوانده‏ام پس هستم و تو نخوانده‏اى پس نيستى» به راه افتاده است كشتى و كشتى نشينان و حتى خود من كه كشتيبانم و بالاتر از همه اين مرد نحوى را كه با علم به فعل و فاعل به هدف اعلاى حيات خود رسيده است به كام مرگ بسپارد پس بهتر اين است كه:

 

موضوعات مرتبط: دریچه ای به سوی مذهب
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 1 / 6 / 1394

شدت از درون پوسيده بر سر

صاحبانش و مقلدان آنان خراب شود و همه زير آوار سنگين آن به ديار نيستى و نابودى رانده شوند و زمين براى زندگى صالحان و شايستگان كه در ميان اين حيوانات انسان‏نما و متمدنان وحشى و ميمون صفتان و غرق شدگان در ماديات و دلباختگان به لذائذ حسى به شدت در غربت و تنهائى‏اند بدون مزاحم باقى بماند، و چنين زمانى به زودى فرا مى‏رسد و دور از دسترس نيست و حقيقتى است كه قرآن مجيد قاطعانه از آن خبر مى‏دهد:

أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ: «5»

يقيناً همه روى زمين را بندگان شايسته ام به ميراث مى‏برند.

من با فروتنى و تواضع از شما مسلمانان و به ويژه پيروان مكتب اهل بيت مى‏خواهم كه از افتادن در دام تمدن غربى و فرهنگ‏هاى شيطانى آن حذر كنيد و گول زرق و برق زندگى ظاهر آنان را كه مالامال از فساد و تباهى است نخوريد و دست از قرآن مجيد كه راهنماى انسان به هر خيرى است بر نداريد، و از اقتداى به اهل بيت پيامبر كه مصباح هدايت و كشتى نجات هستند غفلت ننمائيد و دامن حيات پرقيمت خود را از آلوده شدن به ماديات صرف، و درون خود را از اسير شدن به مكتب حس‏گرائى حفظ نمائيد كه خير دين و دنيا آخرت شما در تمسك به قرآن و اهل بيت است و بدانيد كه اين تمدن بدون معنويت و بريده از خدا و جداى از فرهنگ حق و خالى از حقايق و تهى از تعاليم انبياء و امامان به زودى نابود مى‏شود و دلبستگان به خود را هم نابود مى‏سازد و نهايتاً به عذاب استيصال در دنيا و عذاب ابد در آخرت گرفتار مى‏شود و جز روسياهى و افتضاح براى آن و پيروانش نخواهد ماند.

آرى براى محاربان با خدا و پيامبر و آنان كه در زمين در همه امور زندگى به فساد و تباهى مى‏كوشند جز رسوائى و خوارى در دنيا و عذاب بزرگ در آخرت نيست:

ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ: «6»

براى آنان به خاطر محاربه با خدا و پيامبر و كوششان براى گستردن فساد در زمين رسوائى و خوارى در دنيا و عذاب بزرگ در آخرت است.

غرق شدگان در ماديت، و دلباختگان به لذائذ حسى، و مريدان مكتب حس‏گرائى كه از زندگى و حيات جز خانه و كارگاهى براى تأمين اقتصاد و معيشت نمى‏بينند، و پر كردن شكم و شهوت‏رانى و كام جوئى را اصيل‏ترين لذت‏ها مى‏شمارند، و چشمى براى تماشاى اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود ندارند، و گوشى براى شنيدن صداى حق و برهان و دليل و حكمت براى خود باقى نگذاشته‏اند، و وجودشان نيروى دفعى براى حقايق و واقعيات و امور ملكوتى و عرشى و اصول ماوراء طبيعت و حوزه جذبى براى انواع مفاسد و شهوات و خيالات و اوهام گشته و براى مسخره كردن انبيا و اولياء و محتويات كتاب‏هاى آسمانى و علماى ربانى و احكام الهى و عبادات دهانى به پهناى فلك باز كرده و به خاطر اوج بى‏خردى و دچار بودن به بيمارى غفلت و بى‏خبرى، خود را ميزان حق و باطل هر چيزى قرار داده و يجوز و لايجوز خود را در همه امور ملاك و اصل مى‏دانند، بدون شك و ترديد گرفتار دو بيمارى بسيار مهلك و بر باد دهنده دنيا و آخرت و مخرب همه ارزش‏ها شده‏اند و به خاطر جهل مركبشان نسبت به اين دو بيمارى هم در غفلت كامل به سر مى‏برند از اين جهت به علاج و درمان خود اقدام نمى‏كنند، بلكه خود و كوشش و كاركردشان را سالم و صحيح و خوب مى‏دانند، و توجه ندارند كه همه ارزيابى‏هاى آنان نسبت به‏ همه امور بى‏پايه و پوچ و غلط و باطل است آن دو بيمارى يكى خود فراموشى و ديگر خودپرستى است.

«قل هل ننبئكم بالاخرين اعمالا الذين ضل سعيهم فى الحياة الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا، اولئك الذين كفروا بآيات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم فلا نقيم لهم يوم القيامة وزنا، ذلك جزاءهم جهنم، بما كفروا و اتخذوا.»

بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم از جهت عمل و فعاليت آگاه كنم؟ آن مردم كسانى هستند كه كوششان در زندگى دنيا تباه شده و به هدر رفته در حالى كه خيال مى‏كنند خوب و درست عمل مى‏نمايند، اينان كسانى هستند كه آيات پروردگارشان و ديدار قيامت و محاسبه اعمال را به وسيله او منكر شدند و در نتيجه اعمالشان تباه و بى‏اثر است و چون همه كوششان بر باد رفته روز قيامت ميزانى براى آن برپا نمى‏كنيم، اين است وضع و حال زيانكاران به سبب آن كه كفر ورزيدند و آيات من و پيامبرانم را به مسخره گرفتند!

اينان به اين خاطر به چنين وضع خطرزا و مهلكى دچارند كه خود را از ياد برده‏اند كه انسان هستند، و مملوك حضرت رب‏العزه مى‏باشند، و مقامشان مقام خلافت‏اللهى است و از نظر استعداد و شخصيت ذاتى از همه موجودات برترند و دنيا و متاعش و شكم و شهوت و بدن و اعضايش ابزارى براى رشد و كمال آنان به كمك هدايت الهى و آئين و فرهنگ خدائى است.

 

موضوعات مرتبط: دریچه ای به سوی مذهب
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 1 / 6 / 1394


حس‏گرائى و ظاهربينى بنى‏اسرائيل‏

 

منابع:

کتاب : تفسير حكيم    ج‏3        

نوشتہ : استاد حسین انصاریان

 

دور ماندن از حوزه نبوت و رهبرى معنوى صحيح كه فرهنگ پاكش جلوه علم و حكمت خداست و بر دلايل و براهين محكم و استوار تكيه دارد، و چيزى مخالف فطرت و عقل سليم و طبيعت هستى در آن وجود ندارد، و رشد كردن در محيط شرك و فضائى كه فرعونيت و شيطنت و حكومت صد در صد مادى بر آن حاكم است، و آزادى به معناى واقعى در آن وجود ندارد، و توجه صرف به گذراندن امور زندگى ظاهرى، و فقط گرداندن شكم و شهوت، و دست و پا زدن در لذت‏هاى بدنى، و تنها تحصيل دانشى كه كمك براى سوق دادن زندگى به ناحيه ظاهر آن است، بناچار انسان را دچار دو بيمارى خطرناك و ريشه‏دار مى‏كند:

فرو رفتن در ماديات محض، و دلباختگى شديد به لذائذ و امور حسى.

بنى‏اسرائيل كه ساليان طولانى و طى چند نسل در مصر كه فضائى آلوده به شرك و اوهام و گاو پرستى و مادى‏گرى داشت زندگى كردند به تدريج از درون رنگ محيط را به خود گرفتند و آثار نكبت‏بار و ظلمانى آن محيط و مردمش ريشه در نفوسشان دوانيد، و اختناق حاكم بر آنان و سلب آزادى از آن قوم، و شكنجه‏هائى كه از طرف فرعونيان بر آنان تحميل شد از طرفى عقل و اراده و قدرت تفكر و انديشه را در آنان بسيار ضعيف كرد، و از طرف ديگر اكثر آنان را به مردمى فرو رفته در ماديات و كالاى دنيا و دلباخته لذائذ و امور حسى نمود.

كثرت معجزات موسى (ع) براى رام كردن بنى‏اسرائيل كه عقل و انديشه‏ى آنان به شدت ضعيف شده بود، و از تفكر صحيح و تعقل درست بى‏بهره بودند و برهان و دليل و استدلال و حكمت در قلب و روان تيره و بيمار آنان راه نداشت امرى ضرورى بود.

آنان چنان كه بايد و شايد در برابر حقايق ماوراء طبيعت، و واقعيات ملكوتى، و اصول غيبى با اين كه همراه با دليل و برهان استوار بود فروتنى نكردند و به تعقل و تفكر صحيح براى دريافت آن حقايق تن ندادند، و تسليم تعاليم آسمانى موسى نگشتند و به مرحله يقين قدم ننهادند، و همه وجود و حالات و روحيات خود را در سيطره‏ى حكومت حس و مادّه نگاه داشتند، و هر آنچه را كه موافق حس و لذائذ و شهوات و ماديات بود به راحتى پذيرفتند، و از تسليم شدن در برابر دعوت موسى و صالحان و دانشمندانى كه جز خير دنيا و آخرتشان را نمى‏خواستند امتناع ورزيدند!!

آنچه در درگيرى با فرعون پس از سالها شكنجه ديدن به سود آنان تمام شد فقط و فقط از بركت فريادها و فعاليت‏ها و معجزات موسى بود، آنان براى مبارزه با دشمنان و در هم شكستن فرعونيان و رفع و دفع خطر آنان هيچ اقدامى نكردند، و آئين حق را و توحيد ناب را با تعقل و تفكر به دست نياوردند و با پاى خود از محيط ذلت‏بار مصر و آن سرزمين آلوده به شرك و اوهام بيرون نيامدند و از ميان امواج رود نيل با تكيه بر ايمان و اعتماد به خدا نگذاشتند، بلكه معجزات موسى و قدرت معنوى او بود كه اين اسيران ذليل و فرو رفتگان در چاه استضعاف و غرق شدگان در ماديات و دلباختگان به لذائذ حسى و دور ماندگان از تعقل صحيح و انديشه درست را از محيط مصر خارج كرد و از ميان امواج سهمگين دريا بيرون برد و در منطقه‏اى امن كه خيال آنان را از هر خطر و شكنجه‏اى راحت مى‏داشت قرار داد.

موضوعات مرتبط: دریچه ای به سوی مذهب
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی